پدر پولدار پدر بی‌پول

ایده و تفکر متفاوت انسان‌های پولدار و بی‌پول منشا نوع زندگی آن‌ها است.

 انسان بی‌پول به فرزندش می‌گوید: «آن‌قدر خوب درس بخوان که بتوانی برای یک شرکت یا کمپانی بزرگ کار کنی.»

 درمقابل انسان پولدار به فرزندش می‌گوید: «آن‌قدر خوب درس بخوان که بتوانی یک شرکت بزرگ راه بیندازی و افراد توانایی را استخدام کنی.»

ثروتمند شدن و پولدار شدن از باورهای انسان‌ها شکل می گیرد. انسان بی‌پول می‌گوید: پول چیز مهمی نیست. ولی انسان پولدار اعتقاد دارد که پول قدرت است .

هدف از گردآوری این مطالب ارائه‌ی اصول و قواعدی است که برای پولدار شدن باید به بهترین شکل ممکن یاد بگیریم و به‌کار ببندیم.

«نویسنده: رابرت کیوساکی»

 

شش درسی که ثروتمندان به فرزندان‌شان برای کسب پول می‌دهند:

  • ثروتمندان برای پول کار نمی‌کنند، بلکه پول برای آنها کار می‌کند.

 منزل مجلل و ماشین گران‌قیمت الزاماً نشان پولدار بودن نیست و دلیل نمی‌شود مالکش راه پولدار شدن و پول درآوردن را هم بلد باشد.

موقعیت‌ها در زندگی مان می‌آیند و می‌روند، بنابراین توانایی این‌که چه وقت باید تصمیمات سریع گرفت مهارت بزرگی است.

  • آیا آموزش صرفاً به معنی صحبت کردن و یا سخنرانی کردن است؟ این شیوه‌ی آموزش مدارس است اما زندگی به تو این‌گونه آموزش نمی‌دهد. باید بدانی که زندگی بهترین آموزگار همه‌ی ماست. زندگی در اکثر مواقع با تو سخن نمی‌گوید، بلکه به نوعی با تلنگری شاید ناخوشایند، در مسیر هُلت می‌دهد. هر تلنگر و فشاری که زندگی به تو وارد می‌کند، حرف‌های اوست.
  • بیدار شو! می‌خواهم چیزهایی یاد بگیری. اگر تو درس‌های زندگی را خوب یاد بگیری درست عمل خواهی کرد در غیراین‌صورت زندگی همچنان به هُل دادن و سرگردان ساختنت ادامه خواهد داد.
  • مردم در برابر موقعیت‌های زندگی‌شان دو کار انجام می‌دهند: بعضی‌ها فقط منتظر می‌مانند و اجازه می‌دهند زندگی هُل‌شان بدهد، گروه دیگر عصبانی شده و مقاومت می‌کنند. اما مقاومت آنان در مقابل رئیس‌شان، کارشان و یا همسرشان است. آن‌ها نمی‌دانند که این زندگی است که به آنان تلنگر می‌زند و جبراً به جلو می‌راندشان.
  • زندگی، همه‌ی ما را به جلو هُل می‌دهد. برخی در این میان می‌بُرند و تسلیم می‌شوند، دیگران می‌جنگند و فقط تعداد کمی می‌مانند تا از این تلنگرها درس‌هایی یاد بگیرند. آنان این جبر زندگی را با خوش‌رویی پذیرا می‌شوند. در نظرشان این تلنگرها به مفهوم آن است که آنان نیازمند یادگیری هستند. آن‌ها فرا می‌گیرند و پیش می‌روند.
  • مردمِ کم‌درآمد و اقشار میانی برای پول کار می‌کنند، اما برای پولدارها پول است که کار می‌کند.
  • پولِ بیشتر مشکلی را حل نخواهد کرد. برای بیشتر مردم پول بیشتر، زیر قرض بیشتر رفتن است.
  • ترس، عامل اصلی باقی‌ماندن اکثر مردم سر کارهای‌شان است. ترس از عدم توانایی در پرداخت مخارج و صورت حساب‌های‌شان. ترس از اخراج شدن. ترس از عدم داشتن پول کافی. ترس از این‌که مجبور شوند همه چیز را از نو شروع کنند. اسم این، کار کردن برای پول است. اکثر مردم بعد از مدتی برده‌ی پول می‌شوند و آنگاه از دست کارفرماهای‌شان عصبانی شده و بر آن‌ها خرده می‌گیرند.
  • درآمد بیشتر، مشکل را حل نمی‌کند و فقط تعداد معدودی می‌فهمند که مشکل، فقدان آموزش‌های مالی است.

اجتناب از  دام‌های زندگی تنها راه دستیابی به موفقیت و پیشرفت است

  • اکثر مردم یک قیمتی دارند. به این دلیل قیمت دارند، چون آن دسته از احساسات بشری که نامش را ترس و هراس گذاشته‌اند، در امورات‌شان دخیل هستند. اول ترس از بی‌پول ماندن، انگیزه‌ی سخت کارکردن‌شان می‌شود. سپس روزی که چک حقوق‌‌شان را می‌گیرند حرص و آز آن‌ها را وادار به اندیشیدن به چیزهایی می‌کند که با پول قادر به خریدنش هستند. پس از آن شیوه‌ی انجام کارهای‌شان شکل می‌گیرد. شیوه‌ی «بیدار شدن، سر کار رفتن و بعد هم پرداخت مخارج».  بدین ترتیب آنان برای همیشه با این دو احساس پیش می‌روند و اداره می‌شوند. ترس و حرص. و نام این دو را «چرخه دَوَرانی زندگی» می‌گذارم.
  • حقیقت احساس‌تان را به خود بگویید، این‌که به چه دلیل دارید پول درمی‌آورید؟ ترس! عده‌ای از نداشتن پول مضطرب شده و صبح با ترس بیدار می‌شوند، و در امیدِ گرفتن چک حقوقی‌شان هستند که این هراس‌شان را برطرف کند.  آن‌ها از گفتن این حقیقت به خود امتناع می‌کنند. بعد هم که از روی حرص و آرزومندی به پول درآوردن می‌پردازند پول بیشتر می‌خواهند تا رفاه و شادی‌های بیشتری داشته باشند. اما باز هم نیاز به پول بیشتر پیدا می‌کنند تا شادی‌های‌شان بیشتر شو.د حتی پولدارها! آنها فکر می‌کنند، پول می‌تواند هر چیز ناشی از بی‌پولی را از وجودشان بزداید. کسانی که با وجود پول فراوان باز هم به کار کردن ادامه می‌دهند، کسانی که میلیون‌ها دلار سرمایه دارند، ولی  در حال حاضر بیشتر از زمانی که بی‌پول بودند از این‌که تمام ثروت‌شان را از دست بدهند وحشت دارند. بسیاری از آنان برخلاف ظاهر پولدار و مرفه‌شان ناامید و مأیوس و درگیر انواع و اقسام بیماری‌های روانی و عصبی هستند. ولی این به این معنی نیست که آدم بی‌پول خوشحال‌تر است. پرهیز از پول، درست اندازه چسبیدن به آن موجب روان‌پریشی است.
  • احساسات است که از ما انسان می‌سازد و ما را واقع‌گرا می‌کند. در احساسات خود صادق باشید، فکر و احساس‌تان را مطابق ایده‌آل‌های خود به‌کار بیندازید و نه بر ضد آن. اکنون فقط ناظر باشید، نه یک واکنش‌گر در مقابل احساس‌تان. احساس تو احساست است، اما باید یاد بگیری تفکراتت را جدای آن داشته باشی.
  • کسی که وحشت بی‌پولی او را فرا گرفته اگر به جای این‌که فوراً برود دنبال کار بگردد، ازخودش بپرسد: «آیا پیدا کردن شغل، این ترس را از بین می‌برد؟» چه می شنود؟ خیر. پیدا کردن شغل یک درمان کوتاه مدت برای مشکل درازمدتش است. (این‌ها از روی ترس از بی‌پولی است.)
  • باید ارباب پول بود، نه که از آن ترسید.

علت اصلی فقر و نابسامانی‌های مالی، ترس و جهل است، نه اقتصاد و دولت و یا ثروتمندان. این ترس دست‌ساخته‌ی خود شخص و جهل اوست و او را به دام خود گرفتار کرده است.

  • آن‌چه ترس و هراس را تشدید می‌کند جهل است. جهل درخصوص پول، موجب هراس و ترس فراوان می شود.
  • یاد بگیرید از احساسات در فکرکردن کمک بگیرید، نه اینکه با احساسات‌تان فکر کنید.
  • موافقت کنید بر اندیشه‌ی کار برای پول خط بطلان بکشید. و درمقابل یاد بگیرید کاری کنید که پول برای شما کار کند.
  • به جای این‌که فقط از خواب برخیزید و برای حل مشکل‌تان سرکار بروید، آن هم فقط به این دلیل که بی‌پولی و عدم توانایی در پرداخت هزینه‌های زندگی شما را ترسانده، بهتر است به تفکر بیاندیشید. تفکر به شما فرصت می‌دهد از خودتان یک سوال بکنید: «آیا سخت‌تر کار کردن در این مرحله، راه حل ممکن برای مشکل من است؟» بیشتر مردم می‌ترسند حقیقت را به خودشان اعتراف کنند. این‌که قادر به فکرکردن نیستند و از آن می‌گریزند. این ترس قابل کنترل است. منظور من از انتخاب تفکر هم همین است.

  1. چرا به آموزش سواد مالی نیاز داریم؟
  • اگر مردم آماده شوند آموزش ببینند و یاد بگیرند انعطاف‌پذیر بوده و ذهن باز داشته باشند، روز به روز از میان تغییراتی که با آن سر و کار دارند، پولدارتر بیرون خواهند آمد. اما اگر تصورکنند که پول حلال مشکلات‌شان خواهد بود می‌ترسم روزگار سختی در انتظارشان باشد.
  • دانش، اندیشمندی و ذکاوت، مشکلات را حل خواهد کرد و پول‌ساز خواهد بود.
  • پول، بدون سواد مالی ناپایدار است. میزان پولی که به دست می‌آوریم مهم نیست، بلکه حفظ آن مهم است.

  • اگر مایلید پولدار شوید باید سواد مالی داشته و در امور مالی چیره دست شوید. اگر قصد دارید آسمان خراشی چون، امپایر استیت نیویورک (Empire State) بسازید، اولین کاری که باید انجام‌دهید حفر گودالی عظیم و ریختن پیِ قوی و محکم است. اما اگر بخواهید خانه‌ی کوچکی در حومه‌ی شهر بنا کنید کل کاری که باید انجام دهید ریختن یک لایه‌ی شش اینچی بتن‌آرمه است. اکثر مردم در مسیرشان برای ثروتمند شدن، تلاش می‌کنند ساختمان عظیم امپایر استیت را بر روی یک لایه‌ی شش اینچی بنا کنند. (رابرت کیوساکی)
  • شاید اکنون حسابداری گیج‌کننده‌ترین و کسل‌کننده‌ترین رشته برای شما باشد. ولی اگر شما می‌خواهید پولدار شوید، در دراز مدت می‌تواند مهمترین مساله‌ی شما باشد. چگونه می‌شود درسی به این خسته‌کنندگی را فرا گرفت؟ موضوع را سخت نگیرید. اول از آموزش با کمک تصاویر شروع کنید.
  • قانون اول: شما باید تفاوت میان دارایی و بدهی را بدانید و به خرید دارایی‌ها بپردازید. پولدارها، دارایی می اندوزند، حال آن‌که بی‌پول‌ها و قشر‌های متوسط، بدهی می‌اندوزند و به اشتباه تصور می‌کنند که دارایی است. آن‌چه یک دارایی را مشخص می‌کند و توضیح می‌دهد کلمات نیستند بلکه ارقام هستند. و اگر شما نتوانید اعداد را بخوانید نمی‌توانید بگویید که: «دارایی چیست؟» در حسابداری اعداد اهمیت ندارند، بلکه آن‌چه این اعداد به شما می‌دهند و می‌گویند مهم است. درست مانند کلمات. کلمات مهم نیستند، ولی داستانی که بازگو می‌کنند، مهم است.
  • اگر شما مایلید پولدار شوید، باید خواندن و درک اعداد را یاد بگیرید. پولدارها موجودی و دارایی می‌آفرینند، حال آن‌که مردم بی بضاعت بدهی می‌آفریند.

دارایی: پولی که وارد جیب شما می‌شود

بدهی: پولی که از جیب شما خارج می‌شود

  • افزایش حقوق هم می‌تواند به افزایش هزینه‌ها منجر شود. بنابراین «آدم بی‌فکر هرچه درآورد باز هم جیبش خالی است». این‌که با پولی که به دست می‌آوریم چه کاری انجام می‌دهیم مهم است.
  • ژاپنی‌ها به سه قدرت معتقدند: قدرت شمشیر، قدرت طلا و قدرت آینه. شمشیر، سمبل قدرت سلاح است. طلا، نمودار قدرت پول و آینه هم سنبل قدرت خودآگاهی است.
  • بسیاری از مشکلات مالی بزرگ ناشی از هم‌گامی با دیگر مردم و تلاش برای عقب نماندن از جامعه و یا به عبارتی چشم‌ و هم‌چشمی است. گاهی همه‌ی ما نیاز داریم نگاهی به آینه انداخته و با ضمیر درون خود، گفت‌وگو کنیم و با آن بیشتر از ترس‌های‌مان ، صادق و روراست باشیم.
  • یک آدم باهوش و عاقل همواره افرادی را استخدام می‌کند که از خودش باهوش‌ترند.
  • تعریف مال و ثروت این است که، پول شما چه مقدار برایتان پول می‌سازد؟ یا به عبارتی وجوه شما چه مقدار وجه نقد تولید می‌کند؟.
  • به کار شخصی خود اهمیت بدهید
  • به کار شخصی خودت اهمیت بده. مشکلات مالی اغلب نتیجه مستقیم کارکردن مادام‌العمر برای دیگران است. این‌گونه است که بسیاری از مردم در انتهای کار روزمره‌شان هیچ چیز برای خودشان ندارند.

  • تخصص را با کسب‌وکار اشتباه نگیرید. کار روزمره‌ی خود را نگه دارید و علاوه بر آن در فکر کار شخصی‌تان باشید. برای خود دارایی بخرید. پول قادر است بیست و چهار ساعت شبانه روز برای‌تان کار کند و تا نسل‌ها به این روند ادامه دهد. شغل‌تان را حفظ کنید، کارمند سخت‌کوش خوبی باشید ولی از ساختن و بالابردن ستون دارایی‌های‌تان غفلت نورزید.
  • هنگامی که نقدینگی شما رشد کرد قادر به خرید بسیاری از کالاها و اشیا تجملی خواهید شد. تمایز پولدارها با افراد بی‌پول و سطح متوسط جامعه در اینجاست! پولدارها همیشه در آخر کار به خرید تجملات و وسایل اضافی می‌پردازند، درحالی‌که آن دو گروهِ دیگر ترجیح می دهند اول از همه این کارها را انجام دهند.
  • پولدارها اول ستون دارایی‌های‌شان را می‌سازند، سپس از درآمد ناشی از این ستون کالاهای اضافی مورد نظرشان را می‌خرند. حال‌آن‌که اقشار متوسط با عرق‌ریزی و به قیمت خون خود و ارثیه‌، تجملات زندگی‌شان را فراهم می‌کنند.

 

  • نگاهی به تاریخ مالیات‌ها و قدرت شرکت‌ها بیندازید

تجزیه و تحلیل نسبت‌های مالی یکی از روش‌های بررسی وضعیت شرکت‌هاست که به بیان روابط بین اقلام موجود در صورت‌های مالی می‌پردازد. تجزیه و تحلیل نسبت‌های مالی به ما کمک می‌کند تا درک جامع و صحیحی از عملکرد و وضعیت مالی شرکت‌ها بدست بیاوریم و در مسیر کسب و کارمان از آن‌ها بهره ببریم.

  • ثروتمندان پول می آفریند
  • در دنیای واقعی خارج از دانشگاه چیزی بیش از نمرات لازم است. من شنیدم که نامش را جسارت، قدرت، شهامت، هوشیاری، آگاهی، مبارزه‌طلبی، زیرکی، سرسختی، درخشندگی و برجسته بودن گذاشته‌اند. نبوغ یا شم مالی، نیازمند کسب اطلاعات فنی و شجاعت درکنارهم است.
  • ریسک کنید و اجازه دهید نبوغ‌تان ترس‌تان را تحت‌الشعاع قراردهد. اعتمادبه‌نفس داشته و شجاع باشید. من از رویارویی با تغییرات، استقبال می‌کنم، نه این‌که از آن ها بترسم یا فرار کنم. ترجیح می‌دهم فکر به دست آوردن میلیون‌ها دلار به هیجانم بیاورد، تا اینکه نگران عدم ترفیع در پستم باشم.
  • دانش مالی: اینکه در حل مشکلات مالی چقدر خلاقیت داشته باشید مهم است. (این‌که چگونه یک لیمو را تبدیل به چند لیمو کنید.) بیشتر مردم فقط یک راه حل دارند: سخت کار کردن، پس‌اندازکردن و قرض‌گرفتن، این اشتباه است.
  • جزو افرادی باشید که بخت و اقبال‌تان را خودتان رقم می‌زنید. (هرچه را اتفاق می‌افتد بگیرید و آن را بهتر کنید.)
  • قدرتمندترین و با ارزش‌ترین دارایی همه‌ی ما انسان‌ها مغزمان است. اگر خوب تربیت شود ثروت و قدرت سرشاری را تنها در یک لحظه خلق می‌کند.
  • ریاضیات ساده و حضور ذهن چیزی است که برای انجام صحیح امور مالی مورد نیاز است. شکست‌ها هستند که در زندگی ما را به پیروزی می‌رسانند. (من موقع یادگیری دوچرخه ‌سواری بارها زمین خوردم، به لطف آن است که الان می‌توانم چشم بسته دوچرخه سواری کنم.)
  • از ریسک و باخت و شکست نترسید. یاد بگیرید موقعیت‌ها را در کنار هم بچینید و این‌گونه سرمایه‌گذاری کنید.
  • این سه راز را برای موفق شدن به یاد داشته باشید:

الف)موقعیت هایی که دیگران از دست می‌دهند را بقاپید

 ب) چگونگی افزایش دارایی را فرابگیرید

پ) در به‌کارگیری افراد باهوش درنگ نکنید

 

  • برای یاد گرفتن کار کنید نه برای پول

 دانش مالی عبارت است از: حسابداری + سرمایه‌گذاری + بازاریابی + قانون

  • داشتن شغل، مخفف و کوتاه شده‌ای است برای آب در هاون کوبیدن. برای کسب درآمد به دنبال کار نگردید، برای کسب دانش و اطلاعات در تعقیب کار باشید. به راه‌تان و مهارت‌هایی که می‌خواهید کسب کنید نگاهی بیندازید. پیشنهاد می‌کنم به‌جای این‌که از روی سادگی برای داشتن پول و امنیت، (که انکار نمی‌کنم مسایل مهمی هستند) کار کنید، کار دومی را برگزینید که مهارت دیگری را به شما آموزش دهد.آموزش در درازمدت با ارزش‌تر از پول است.
  • زندگی، بسیار شبیه به کلاس ورزش است. مشکل‌ترین قسمت آن تصمیم‌گیری در انجام آن است. وقتی تصمیم خود را گرفتید بقیه راه آسان می‌شود.
  • مهمترین مهارت تخصصی، مهارت فروش و شناخت بازار (بازاریابی) است.
  • مهم‌ترین قانون پول هم این است: ببخش تا به دست بیاوری.

 

اصلی ترین موانع پیروزی را بشناسید:

  • ترس: تفاوت اصلی پولدارها با افراد بی‌پول در چگونگی کنترل ترس‌شان است. اگر از ریسک کردن متنفر و نگران هستید، هرچه زودتر شروع کنید.
  • بدبینی: پیتر لینچ (مدیر افسانه‌ای وال استریت) هشدار می‌دهد که خراب شدن آسمان روی سر مردم، چیزی جز یک «سر و صدا» نیست. پس بیهوده بدبین نباشید.
  • تنبلی: هر زمان متوجه شدید در چیزی که می‌دانید انجامش لازم است، کوتاهی می‌کنید، از خود بپرسید:«این کار چه فایده‌ای برایم دارد؟» کمی حریص و زیاده‌طلب باشید، این بهترین راه درمان تنبلی است.
  • مایکل داگلاس: زیاده طلبی و حرص خوب است.
  • النور روزولت(Eleanor Roosevelt) همسر رییس جمهور ایالات متحده: کاری را انجام بده، که قلبت به تو می‌گوید درست است. زیرا در هر صورت مورد انتقاد قرار خواهی گرفت و چه بخواهی چه نخواهی محکوم خواهی شد.
  • عادات بد: یکی از عادت‌های افراد ثروتمند آن است که، سهم‌شان از پول‌شان را برمی‌دارند و بعد بدهکاری‌ها و قبوض خود را پرداخت می‌کنند. اول سهم خودتان را بردارید، همین که پول برای پرداخت بدهی‌ها کم آوردید، باعث می‌شود مغزتان به کار بیفتد تا راهی پیدا کنید ، پولی بدست بیاورید و بدهی‌هایتان را بدهید ، این باعث می‌شود از نظر مالی، روحی و عقلی، مغزی قوی‌تر داشته باشید.
  • تکبر و خودخواهی: در دنیای پولی، مالی و سرمایه‌گذاری، افراد زیادی وجود دارند که مطلقاً نمی‌دانند دارند از چه‌چیز حرف می‌زنند. بیشتر افرادی که دست‌اندرکار صنعت پول هستند، تنها با جاروجنجال و گزافه‌گویی و لاف‌زنی، درست مانند دست‌فروشان بازارهای مکاره و فروشندگان ماشین‌های دست دوم اسقاطی حرف‌شان را بیان می‌کنند. هنگامی که شما می‌دانید درباره موضوعی بی‌اطلاع هستید تلاش کنید با یافتن متخصصی در آن زمینه یا کتابی در این خصوص، خود را آموزش دهید.

 ده نکته برای تقویت و رشد قدرت‌های ذاتی:

  • من بیشتر نیازمند دلیل هستم تا واقعیت: سیستمی از دلایلی که می‌خواهید پولدار شوید، داشته باشید تا انگیزه‌ای برای‌تان باشد. اگر یک دلیل منطقی قوی نداشته ‌باشید، درک و احساسی از آینده نخواهید داشت. به نظر کار سختی می‌آید.
  • روزانه انتخاب کنید: انتخاب کنید که پولدار باشید و هر روز در این جهت گام بردارید. (من انتخاب می‌کنم که پولدار باشم و تنها کاری که باید انجام دهم این است که یاد بگیرم چگونه دارایی بیاندوزم.) اول روی آموزش سرمایه‌گذاری کنید، تنها دارایی واقعی ما مغزمان است. کلاس‌هایی درخصوص برنامه‌ریزی مالی بگذرانید، در زمینه‌ی تجارت و سرمایه‌گذاری کتاب بخوانید، بدون تکبر و جانبداری از تفکرات‌تان، به صحبت‌های آن‌ها گوش دهید. اگر زیاد مطالعه کنید دیگر تکبر و خودبینی در زمره مشکلات‌تان نخواهد بود. انسان‌های حقیقتاً باهوش از افکار جدید استقبال می‌کنند، زیرا ایده‌های جدید می‌تواند به افکار پیشین افزوده شود و آن‌ها را کامل‌تر کند. گوش‌کردن، بسیار بااهمیت‌تر از سخن گفتن است. مطمئن باشید که خرید یک یا دو خانه شما را در املاک متخصص نخواهدکرد،پس حتماً مطالعه و روی مغزتان کارکنید.
  • دوستان‌تان را با دقت انتخاب کنید: ما دوستانی داریم که، با فقر پیمان بسته‌اند و در مقابل کسانی که سالانه میلیون‌ها دلار درآمد دارند. نکته مهم این است که: از همه‌ی آن‌ها درس‌هایی بگیریم و آگاهانه برای فراگیری تلاش کنیم.

هشدار: به سخنان مردم بی‌پول یا ترسو گوش نکنید. سرمایه‌گذاران باهوش معمولا زمانی جنس را می‌خرند که آن جنس مشهور، عامه‌پسند و مورد تایید همگان نباشد. آن‌ها می‌دانند که سود خود را هنگامِ خرید کرده‌اند، نه هنگام فروش. آن‌گاه صبورانه به انتظار می‌نشینند. آن‌ها با جوِ بازار پیش نمی‌روند. دوستان پولداری داشته باشید که به بخش درونی نزدیک‌تر باشند، چون در آنجا پول ساخته می‌شود. شما می‌خواهید جهش اقتصادی بعدی را بدانید و پیش از رکود وارد معامله‌ای شده یا از آن خارج شوید. هر چه زودتر آگاه شوید شانس‌تان برای سوددهی با ریسک کم‌تری افزایش خواهد یافت. دوستان به همین درد می‌خورند. نام این هم نبوغ مالی است.

  • بدانید هر چه می‌کنید نتیجه‌ی درسی است که خوانده‌اید. به دنبال فرمول‌های جدید و سریع برای یافتن پول باشید. فرمول «سخت کار کردن برای پول درآوردن» دیگر کهنه شده است.
  • نخست به خودتان بپردازید: خویشتن‌دار باشید، مثل کسانی نباشید که تا پولی به دست‌شان می‌رسد سفر می‌روند و ماشین گران‌قیمت‌ می‌خرند.

 در مهمانی‌ها و مراسم‌ها بودن و نبودن افراد برای شما مهم باشد. فردی آدم مثبت و خوبی است و دیگری آدمی منفی . این دو خیلی با هم فرق می‌کنند، بودن و نبودن جفت‌شان مهم است. وقتی انرژی خود را بالا ببرید انرژی‌های خوب و کسانی با انرژی بالا  را جذب می‌کنید.

  • سه مهارتِ مهمِ مدیریتی که در شروع کار شخصی‌تان نیاز است بلد باشید اینهاست:

الف) مدیریت گردش پول

ب) مدیریت افراد

پ) مدیریت زمان

  • هر درآمدی که به دست می‌آورید، اول سهم خودتان را بپردازید و بعد مالیات و بدهی‌هایتان را.

در بدهی‌های بزرگ فرو نروید. مخارج خود را در حداقل ممکن نگه‌دارید. نخست ستون دارایی‌هایتان را بسازید و سپس خانه‌ی بزرگ و اتومبیل مدل بالا بخرید. چسبیدن به موقعیت‌ چرخه‌ی دَوَرانی زندگی ابداً کاری هوشمندانه نیست. هر زمان در مضیقه‌ی مالی افتادید و پول کم آوردید، بگذارید فشار ناشی از آن به رشد سرمایه‌ها و دارایی‌هایتان و نه ویران کردن آن بیانجامد. بگذارید  فشارهای مالی، استعدادهای مالی شما را بیدار کند  تا به  فکر یافتن راه‌های جدیدی برای بیشتر پول درآوردن و پرداخت بدهی‌هایتان باشید. در این صورت شما توانایی خود را برای پول بیشتر درآوردن به موازات فراگیری سواد مالی‌ افزایش داده‌اید.

پس‌اندازها فقط برای خلق پول بیشتر جمع‌آوری می‌شوند نه برای پرداخت بدهی‌ها. سرمایه‌گذاران عاقل باید به بالاتر از سود سرمایه فکر کنند و آن دارایی‌هایی است که همراه با بازگشت پول رایگان نصیب‌شان می‌شود. این نبوغ مالی است.

  • به کارگزارتان خوب بپردازید.
  • یک بخشنده‌ی سرخپوست باشید:یعنی قدرت رایگانْ به دست آوردن را کسب کنید. در دنیای «ستون هزینه‌ها» برای متمول‌ شدن یک بخشنده‌ی سرخپوست بودن، امری حیاتی است. نخستین سوال سرمایه‌گذاران متبحر این است:«با چه سرعتی پولم بازخواهدگشت؟» آنان همچنین مایلند آن‌چه را که در این سرمایه‌گذاری، رایگان به دست می‌آورند نیز بخشی از این عملکرد بدانند. به همین دلیل است که بازده سرمایه‌گذاری اهمیت پیدا می‌کند. بنابراین سرمایه‌گذار عاقل، باید به بالاتر از سودِ سرمایه فکر کند؛ و آن دارایی‌هایی است، که همراه بازگشت پولش، به رایگان نصیبش می‌شود. این، نبوغ مالی است.
  • دارایی، آسایش و نعمات به دنبال دارد: وقتی پولی به دست‌تان می‌آید با خود بگویید:«چگونه می‌توانید آن را چندبرابر کنید؟» در دنیای مصرفی امروز، به علت وسوسه‌های ظاهری ، بسیار آسان‌تر است که این پول را به سادگی از ستون مخارج، راهی بیرون و به عبارتی مصرف کنید. به علت بردباری روحی ضعیف، این پول وارد مسیرهایی می‌شود که کمترین دوام را دارند. این، علت اصلی فقر و مشکلات مالی است.
  • نیاز به قهرمان: در سرمایه‌گذاری، بازی، خرید و فروش، برای خود الگو و قهرمان داشته باشد. هر زمان احساس کردید کمبود مالی دارید و نیازمند چیزی هستید، اول آن‌چه را بدان نیازمندید ببخشید، تا خروار، خروار به سوی‌تان بازگردد. این مطلب در مورد پول، لبخند، عشق و دوستی هم صادق است.
  • آموزش بدهید تا رشد کنید: یاد بدهید تا دریافت کنید. من دریافته‌ام که هرچه بیشتر و صادقانه‌تر به انسان‌هایی که مایل به فراگیری هستند، بیاموزم، بیشتر خواهم گرفت و رشد بیشتری خواهم کرد. اگر می‌خواهید پول را بشناسید، آن را به دیگران آموزش دهید. سیلابی از افکار جدید و امتیازات و ادراکات در این خصوص به سوی‌تان سرازیر خواهد شد.
keyboard_arrow_up