اخلاق حرفه ای در تجارت

اصول اخلاقی باید بر فعالیت های ارادی انسان حاکم باشد و تجارت نیز یک فعالیت ارادی است بنابراین اصول اخلاقی باید بر فعالیت های تجاری انسان حاکم باشد. برخی تصور می کنند برای رعایت اصول اخلاقی تجارت، فقط کافی است از قانون پیروی کنند در حالی که این، تصوری نادرست است. تعهد اخلاقی برای رعایت قانون، تا زمانی وجود دارد که قانون مستلزم رفتارهای ناعادلانه نباشد. عدم رعایت اصول اخلاقی می تواند منافع کوتاه مدتی را برای شرکت ها ایجاد کند، اما با گذر زمان، رفتار های ناپسند، به منافع مالی شرکت ضربه می زنند. هدف نهایی اصول اخلاقی آن است که مجموعه ای از استاندارد های اخلاقی را پدید آورد که حفظ و به کارگیری آن ها منطقی باشد.

در این نوشتار، ضمن تعریف اخلاق و دیدگاه های مختلفی که در مورد آن وجود دارد، موضوعات اخلاقی مرتبط با تجارت را مورد بررسی قرار می دهیم.

(این اثر توسط همکارا نمان در شرکت تفکر تجارت آینده روشن گرد آوری شده است)

  • علم و دانش برای انسان جمالی است که از هیچ کس پوشیده نیست. نسبی است که هرگز مورد جفا قرار نمی گیرد. امام علی(ع)

  • فضیلت و اخلاق برای جامعه از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه ای شکست اخلاقی بخورد با هیچ نیرویی نمی توان آن را جبران کرد. (افلاطون)

  • آنچه مارا به نابودی خواهد کشاند از این قرار است: سیاست بدون اصول، لذت بدون وجدان، علم بدون شخصیت و تجارت بدون اخلاق. (مهاتما گاندی)
  • دانستن صرف، کافی نیست بلکه باید به آنچه می آموزیم متعهد باشیم و آن ها را درعمل و زندگی پیاده کنیم، چرا که گفته اند:
  • از هزاران نفر، یک نفر مطالعه می کند؛
  • از هزاران نفری که مطالعه می کنند، یک نفر می فهمد؛
  • از هزاران نفری که می فهمند، یک نفر درک می کند؛
  • از هزاران نفری که درک می کنند، یک نفر عمل می کند!
  • کار و فعالیت زیاد، اهمیت ندارد، بلکه هوشمندانه کار کردن، مهم است و هنر محسوب می شود.
  • برای ایجاد اعتماد و اطمینان در هر حرفه ای باید اصول اخلاقی فوق العاده ای ایجاد شود.
  • تجربه نشان داده که انجام فعالیت های مستمر، به همراه ارائه رفتار و اخلاقیات درست، در نهایت منجر به موفقیت می شود. ممکن است رفتار های اخلاقی با فشار های کاری، طی دوره ی زمانی کوتاه، چندان ملموس نباشند و گاهی افرادی به موفقیت دست بیابند که پایبند و معتقد به اصول اخلاقی نیستند. بنابراین، طبق بررسی های انجام شده، رفتار های اخلاقی در یک دوره ی طولانی، حتی به دلیل فشار های کاری، ملموس می شوند؛ زیرا عجین شدن با اخلاق در همه ی مسیر های شغلی، پشتوانه ای از اعتماد و اطمینان را به وجود می آورد و دیگران سعی می کنند با شرکت های درستکار، ارتباط کاری برقرار کنند.
  • حضرت سلیمان درباره ی زندگی چنین می گوید: «همچون چراغ های روشن، راه های زیادی برای درست زندگی کردن وجود دارند که اگر آدمی آن ها را بیابد، زندگی طولانی و توام با روشنایی خواهد داشت. جاده ی دروغ، تاریک است و هیچ فردی قادر به دیدن آن نیست و در نهایت با صورت، محکم به زمین می خورد».

  • شرکت هایی که در فعالیت شان اخلاق و صداقت را رعایت می کنند و به مسئولیت های اجتماعی خود متعهدند، به سود دهی بیشتری می رسند. (جان مکسوِل)
  • ویلیام.اچ.بواکتر: «انسان باید بیش از همه با خودش روراست باشد. کسی که با خودش روراست نیست، به زودی نسبت به وضعیت خود و زندگی اش احساس ناامیدی و ضعف می کند.»
  • قوانین طلایی:
  • هرچه را که دوست داری دیگران برایت انجام دهند، برای آن ها انجام بده.
  • چیزی که برای خودت دوست داری، برای همسایه ات هم دوست بدار.
  • هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند. این یک قانون کلی است و مابقی آن تفسیر است.
  • هرگز دیگران را با آنچه که از آن آسیب دیده ای به زحمت نینداز.
  • هرگز کاری را که باید خودت انجام دهی، وظیفه دیگران ندان؛ زیرا روزی کاری را که دوست نداری باید برای آن ها انجام دهی.
  • هر آنچه درباره ی خودت با آن موافق نیستی برای دیگران هم با آن موافق نباش.
  • آنچه که برای خود، قصد انجامش را نداری، برای دیگران هم انجام نده.
  • با همه موجودات عالم طوری رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود.
  • با حرکت در مسیری معنوی، با مغلوب کردن مقتضیات آن می توان به ثبات رسید و آرامش و انطباق درونی را احساس کرد. (کاپل)
  • اساس قانون طلایی اخلاق، ارج نهادن به انسان ها است، البته نه به خاطر نوع فعالیت و اعمالشان؛ بلکه تنها به دلیل انسان بودن شان. هرگاه متوجه ایجاد این تفکر ژرف در خودتان شدید، بدانید که در برقراری قانون طلایی اخلاق به عنوان راهنمای اخلاقی در زندگی، گام بزرگی برداشته اید.
  • آگاهی از توانایی های درونی و آنچه انجام می دهید، برای ایجاد اعتماد به نفس و حتی خود باوری واقعی، ضروری است. لازم است بدانید افرادی که با شما یا برای شما کار می کنند، به درک چنین نیاز درونی احتیاج دارند، حتی اگر آن را ابراز نکنند. همیشه به دیگران هویت دهید و کمک کنید که احساس مهم بودن کنند. بالاترین تعریف و تمجید شما از کسی، این است که به او احساس مفید و مهم بودن دهید و او را از این حس درونی غنی کنید. تنها با قدرشناسی و تشکر از تلاش دیگران می توان به نتایج والای انسانی رسید. بر شماست که در هر موقعیتی، از دیگران، سپاسگزاری کنید؛ تا حد امکان، بر میزان اعتبار و اهمیت شان بیفزایید و سعی کنید ارزش وجودی شان را نزد خانواده، نزدیکان و همکاران آن ها بالا ببرید. عدم توجه شما برای کسی که از روی لطف خم شده تا خودکارتان را از روی زمین بردارد سخت است، پس باید قدر دان زحمات دیگران بود.
  • جورج مک دونالد، نویسنده ی دوران ویکتوریا می گوید: «مورد اعتماد و اطمینان دیگران قرار گرفتن، بسیار با ارزش تر و بزرگ تر از مورد علاقه بودن است. ادعای من این است که اعتماد، بنیاد همه روابط خوب و سالم است. برای مثال، ازدواج خوب، برقراری روابط شغلی و حتی دوستی خوب، نیازمند اعتماد خواهد بود. آیا هرگز متوجه شده اید که گاهی در روابطتان از اعتماد خبری نیست؟ و در می یابید که رفتار فرد مقابلتان از روی صدق نبوده و رابطه تان زود گذر خواهد بود.
  • شرکت منچستر که خدمات مشاوره ای ارائه می دهد درباره ی یافتن بهترین روش برای جلب اعتماد کار کنان، بر روی دویست شرکت، تحقیق کرده است. این تحقیق نشان داد افرادی در جلب اعتماد موفق هستند که تلاش می کنند:
  • به خود باوری برسند؛
  • به راحتی با دیگران رابطه برقرار کرده و برای آن ها ارزش وجودی قائل شوند؛
  • برای کارمندان هم به اندازه سایر مدیران هم ردیف خود، ارزش و احترام قائل باشند؛
  • روی اهداف گروه متمرکز می شوند و اهداف شخصی شان را برتر از اهداف دیگران نمی پندارند؛
  • برانجام درست کاراصرار دارند، حتی اگر به ضررشان باشد؛
  • روشنفکر هستند؛
  • بخشنده هستند؛
  • در برقراری صمیمیت می کوشند.
  • وقتی از اعتماد دیگران به خود، مطمئن نیستید، بهتر است رفتارتان را با آن ها هماهنگ کنید؛ به آن ها بفهمانید با این که به شما اعتماد ندارند شما به آن ها اعتماد دارید. هِنری.ال.استیمسون می گوید: «بزرگترین درسی که در زندگی آموختم، این است که با ایجاد اعتماد می توان حس اعتماد پذیری را به وجود آورد.»
  • کالیمو منبودی: «اشتباهات افرادی که به دیگران اعتماد دارند، به مراتب کمتر از افرادی است که به مردم بی اعتماد هستند.»
  • دالیپ سینگ، ژنرال و قهرمان هندی المپیک می گوید: «کسی که برای خود و دیگران احترام قائل نباشد، حس افتخار درونی و انسان بودنش را از بین می برد.»
  • برای شفاف سازی ضوابط و معیار های فردی خود برای دیگران، ده قانون ایجاد احترام وجود دارد و باید در زندگی فردی و اجتماعی اجرا شوند. این قوانین عبارتند از:
  1. اگر با من مشکل دارید آن را محرمانه و فقط با خودم مطرح کنید.
  2. اگر با شما مشکلی دارم، آن را محرمانه و فقط با خود شما مطرح می کنم.
  3. اگر کسی با من مشکلی دارد که آن را با شما در میان گذاشت، اورا نزد من بفرستید؛ من هم با شما چنین می کنم.
  4. اگر کسی برای ملاقات با من اصرار کرد، به او بگویید: «با هم به ملاقاتش می رویم، بدون تردید مارا باهم خواهد پذیرفت»؛ من نیز با شما چنین خواهم کرد.
  5. به حرف هایم دقت کنید؛ من هم به حرف هایتان دقت خواهم کرد. اگر موضوع خاصی برایتان روشن نیست، تلاش نکنید به تفسیر افکار و عواطفم بپردازید؛ ارائه ی تفسیر نادرست، کار ساده ای است.
  6. من هم قول می دهم در تفسیر نظرات تان دقت کنم.
  7. موضوعات محرمانه و گاهی شخصی ام را برای دیگران بازگو نکنید ؛ اگر شما یا  هر

فرد دیگری محرمانه به من مراجعه کند، من نیز حرفی نمی زنم، مگر آن که عدم بازگو کردن آن، باعث آزار و اذیت جسمی یا روحی شما شود؛ من هم از شما همین انتظار را دارم.

  1. یادداشت و نامه های فاقد امضا و مهر را نمی خوانم.
  2. تحت تأثیر نظرات هیچ کس قرار نخواهم گرفت؛ قصد ندارم کسی را تحت تأثیر قرار دهم؛ به شما هم توصیه می کنم تحت تأثیر هیچ کس قرار نگیرید و اجازه ندهید از شما بخواهند من را تحت تأثیر قرار دهید.
  3. اگر دچار شک و تردید شده اید، آن را به زبان آورید. من هم تلاش می کنم برای هر سلب اعتمادی، پاسخگو باشم .
  • آرنولد گلاسو یکی از نویسندگان مشهور می گوید: «نگه داشتن عزت از هر تشویق گروهی، با ارزش تر است.»
  • به انسان ها احترام بگذارید تا از آن ها احترام مقابل دریافت کنید.
  • مشکلات را به گردن کسی انداختن و امتناع از حل آن ها، با الگوهای شخصیتی و رفتاری ما سازگار نیست، در حالی که انجام این کار می تواند برای ما آسان باشد.
  • توصیه می کنم در ارتباط با دیگران، ابتدا دنبال درک آن ها باشید، سپس خودتان را به آن ها بفهمانید. از جمله ملزومات این رفتار، انعطاف پذیری و آموزش است. (جان مکسوِل)
  • هِنس کونگ: درک درست هر فرد، منجر به یادگیری از او می شود؛ و آموزش درست، رفتار افراد را تغییر می دهد.»
  • فاصله میان دانستن و درک کردن، زیاد است، بنابراین می توانید در مورد بعضی مسائل، آگاهی زیادی داشته باشید، اما درک واقعی از آن نداشته باشید.
  • دروغ گفتن و کلاه گذاشتن سر دیگران، در نهایت باعث می شود خودتان تحت فشار قرار بگیرید. سوءِاستفاده از دیگران، به معنای زرنگی نیست؛ چرا که در نهایت از ارزش های انسانی می کاهد و منجر به لطمه زدن خواهد شد. و زیر پا گذاشتن ارزش های انسانی، باعث بروز ناهنجاری های اجتماعی می شود.
  • موضوع اصلی این است که اگر به همکارانتان دروغ بگویید یا برای کسب مزایای بیشتر، کلاه سرشان بگذارید، سرانجام خودتان لطمه می بینید و تحت فشار قرار می گیرید.
  • اگر مردم بیاموزند که انتظار چه رفتار هایی را از دیگران دارند، به راحتی می توانند با دیگران، رفتار های درست، دوستانه، محترمانه و مملو از درک و اعتماد کامل داشته باشند.
  • برای برخورداری از شخصیتی قوی و مثبت، علاوه بر داشتن پشتکار، باید مو به مو به دستورالعمل های مربی عمل کنید. همه ی بازیکنان، با استعداد هستند اما افرادی که کمتر درگیر مشکلات آموزشی، اجتماعی و نظایر این ها هستند، بیشتر پیشرفت می کنند.
  • تنها افرادی می توانند روی دیگران تأثیر مثبت بگذارند که دارای شخصیتی قوی و با اراده باشند. کلید زندگی اخلاقی، برخورداری از شخصیت انسانی ست.
  • شخصیت امری فراتر از پرحرفی است: اغلب مردم درباره ی درستکاری و انسانیت حرف می زنند، اما عمل کردن به آن نیازمند برخورداری از شخصیتی قوی است. دنیس کوزولوفسکی، مدیر عامل شرکت تایکو، همیشه درباره ی روش های درست کسب و کار و دوری از تجمل گرایی در شرکت ها حرف می زند. کسانی که از نزدیک اورا ملاقات کرده و رفتارش را دیده اند، تفاوت میان حرف و عمل اورا از نزدیک مشاهده کرده اند.
  • استعداد، خدادادی است: مواردی در زندگی، انتخابی نیستند؛ مانند این که کجا متولد شده ایم، والدین مان چه کسانی هستند یا این که قدمان بلند است یا کوتاه؛ اما شخصیت، امری انتخابی است. موارد حساسی در زندگی وجود دارند که مجبور به انتخاب می شویم. در واقع، سرنوشت، رفتار و شخصیت مان را خودمان انتخاب می کنیم.
  • شخصیت، آخرین موفقیت پایدار برای فرد محسوب می شود. ایجاد اعتماد در ارتباط با مردم، مهم بوده و با شخصیت ما شکل می گیرد. بسیاری از مربیان تحت تعلیم مارک ریچ مربی فوتبال آمریکایی، بازیکنان، اقوام و دوستان او به راحتی می توانند بنا بر نوع شخصیتش، به او اعتماد کنند.
  • انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند: شکست خورده، موفق های زودگذر و موفق های ماندگار؛ تنها راه حفظ و نگهداری موفقیت، برخورداری از شخصیت است. (جان مکسوِل)
  • فیلسوف سوییسی، هِنری فردریک می گوید: «اگر کسی خودش را به دست جریان طغیان گر زندگی بسپارد، هرگز نمی تواند برای رسیدن به سطوح بالاتر زندگی بکوشد؛ چرا که او به فردی بی عقیده تبدیل می شود و در مقابل، کسی که در نظر دیگران فردی پرتکاپو قلمداد شود، دیگران او را در مسیر زندگی اش حرکت می دهند؛ و او همچون جسمی جامد خواهد بود. در واقع، او فرکانس های پژواک صداست و خودش صدایی ندارد.
  • هرگاه از اصول معنایی زندگی مان مطلع باشیم و بدانیم در چه زمانی باید از آن ها استفاده کنیم، به درستی از قانون طلایی اخلاق بهره برده ایم.
  • جرج الیوت، نویسنده ی قرن نوزدهم: «آدمی باید درستکار باشد و هرگز از اعمال درستی که انجام می دهد، شرمنده نشود، بنابراین برای اتخاذ تصمیمی که اعتقاد دارید درست است،

اصرار کنید و به آن وفادار باشید.»

  • همیشه در مواجه با دوراهی اخلاقی، از خودتان بپرسید: در چنین موقعیتی چه انتظاری از دیگران دارم؟ (جان مکسوِل)
  • آگاهی از درستی یک عملکرد و عدم انجام آن، بدترین رفتار بوده ویژگی افراد ترسو است؛ چرا که اخذ تصمیم های بزرگ، به شجاعت بیشتری نیاز دارد. انجام عمل درستی که باعث رنجش دیگران شود، کار ساده ای نیست؛ اما نتیجه ی آن بزرگ و تأثیر گذار است.
  • شخصیت های اخلاقی ضعیف، هرگز نمی توانند به تصمیم های خود اطمینان داشته باشند و هرچه کنند در نهایت منجر به ملامت آن ها در شرایط مختلف خواهد شد؛ اما کسانی که شخصیت اخلاقی برجسته دارند علیرغم قرار گرفتن در شرایط گوناگون، می توانند تصمیم درست بگیرند، بنابراین به راحتی می توانند اوضاع بهتری را برای خود رقم بزنند.
  • سکون هم، نوعی تصمیم گیری است: واکنش برخی افراد نسبت به تصمیم های اخلاقی، امتناع از انجام هر عملی است. نکته ی مهم این است که گاهی سکون، نوعی تصمیم گیری محسوب می شود. افرادی مانند سینتیا کوپر که تصمیم گرفت درباره ی محاسبات مالی مشکوک مدیران شرکت ورد کام افشا گری کند، کم نیستند؛ در حالی که عده ی دیگری نسبت به عدم رعایت اصول اخلاقی توسط دیگران، سکوت می کنند. برای برخورداری از اصول اخلاقی درست باید در سخت ترین تصمیم گیری ها نیز به اصول انسان دوستانه پایبند باشیم.
  • شکاف ها اخلاقی و رفتاری در نتیجه ی فشار مدیریت بر روی فرهنگ سازمانی ایجاد می شوند. وقتی رضایتمندی وجود ندارد؛ انتظارات برآورده نمی شوند؛ پیش بینی های دقیق مالی، درست از آب در نمی آیند این فشار دامنگیر شرکت می شود و در نتیجه، برای رسیدن به موفقیت، مقررات و قوانین، نادیده گرفته می شوند.

 فشار، عامل ایجاد تنش است و تنش نیز لحظات احساسی به همراه دارد. عده ای در این موقعیت ها تصمیم های نادرستی می گیرند و برای خودشان و دیگران، مشکل ایجاد می کنند.

  • همه درباره ی قول و قرار های خود، شبیه هم هستند و تنها تفاوت آن ها، اعمال و کردارشان است.
  • براونینگ همیلتون می گوید:

یک مایل با لذت و خوشی راه رفتم؛

به حرف هایش گوش دادم؛

اما در پایان مسیر، اورا عاقل نیافتم؛

برای آنچه در گوشم زمزمه کرده بود؛

یک مایل دیگر را با ناراحتی پیمودم؛

او دیگر حتی کلمه ای به زبان نیاورد؛

این بار درس های زیادی از او آموختم!

  • اگر مراقب خودمان نباشیم، میل به لذت و خوشگذرانی، مارا به انجام اعمالی وا می دارد که پایانی جز پشیمانی نخواهند داشت. در برابر نیروی لذت چه باید کرد؟ بیش از انجام هر کاری باید از برابر نیروی وسوسه گریخت. (جان مکسوِل)

  • مارک تواین: «برای مقابله با نیروی وسوسه، چندین رویکرد حیاتی وجود دارد که مطمئن ترین آن ها، ترس و بزدلی است.»
  • فرد با انضباط، قادر به انجام همه ی کار های لازم در زمان مناسب و تعیین شده است. البته منضبط بودن افراطی هم مشکلاتی به همراه دارد چون در این حالت نمی توان درست زندگی کرد و امور ضروری را در زمان مناسب انجام داد. فرد با انضباط، همیشه آزاد است.
  • جان آدامز، رییس جمهور سابق آمریکا: «هیچ کس آنقدر دانا و خوب نیست که بتوان بیش از اندازه به او اعتماد کرد.»
  • احساس عده ی زیادی از مردم درباره ی قدرت، به نوشیدن آب شور شباهت دارد؛ هرچه بیشتر می نوشند، تشنه تر می شوند.
  • قدرت مانند رودخانه ای هنگام آرامش، بسیار زیبا و چشم نواز است اما زمانی که متلاطم می شود و ساحل را در هم می کوبد، ویرانگر است.
  • هری ترومن، رییس جمهور سابق آمریکا: «اگر فردی قدرت را با این تصور که زود گذر است، قبول کند، به سلامت از آن عبور خواهد کرد، اما اگر تصور او از قدرت، امری ماندگار باشد و خود را عامل اصلی ایجاد آن بداند، به زودی نابود خواهد شد.»
  • اگر کسی برای قدرت بیش از هر امر دیگری ارزش قائل شود، باید از نظر ضعف اخلاقی، آزمایش شود. قدرت، عاملی بسیار فریبنده است.
  • غرور رکن اصلی بروز همه ی اشتباهات بزرگ است. (جان راسکین)
  • غرور هر کس پایان فعالیت اوست.
  • انسان هر چقدر مغرور تر باشد، به همان نسبت از غرور دیگران، بیشتر ناراحت می شود.
  • در حقیقت، اگر می خواهید از میزان غرور خود آگاه شوید، از خودتان بپرسید که چقدر از غرور دیگران نا خشنود هستید؟ موضوع اصلی این است که غرور، موجب رقابت با همین حس در دیگران می شود. به همین دلیل تمایل داریم در میان جمع، بهتر از همه ظاهر شویم. اگر فرد دیگری را با همان خصوصیات مغرورانه ی خودمان ببینیم متاثر و رنجیده خاطر می شویم. برای روشن شدن موضوع، باید متوجه باشید که غرور، عاملی رقابتی است و علت این رقابتی بودن، ذات آن است؛ در صورتی که رقابت سایر فساد ها تصادفی است. لذت از غرور و تکبر تنها در داشتن ها خلاصه نمی شود، بلکه آرزوی «بیش از دیگران داشتن» است؛ همانطور که همواره مشاهده می شود افراد مغرور به دلیل دارا بودن ویژگی هایی مانند ثروت، هوش، جذابیت و … بیش از سایرین، احساس غرور و گاهی خود شیفتگی می کنند. اگر همه به طور مساوی، ثروتمند، باهوش یا جذاب باشیم، دیگر دلیلی برای غرور باقی نمی ماند. رقابت و لذت برتر بودن از دیگران، منجر به غرور می شود. اگر هدف اصلی غرور، حذف دیگران باشد، چگونه می توان با آنان همان رفتاری را داشت که انتظار می رود با ما داشته باشند؟ هرگز امکانپذیر نیست! وقتی اهداف ما فقط در داشتن ثروت، هوش و جذابیت بیش از دیگران خلاصه شود، روی خود و خواسته هایمان تمرکز خواهیم کرد و دیگران برایمان ارزشی نخواهند داشت. (جان مکسوِل)

  • بنجامین فرانکلین: «مقابله با هیچ یک از تمایلات درونی بشر به اندازه ی مقابله با غرور سخت نیست، بنابراین آن را سرکوب کنید تا خاموش شود و برحسب لذتی که می برید، آن را تضعیف کنید.
  • پگی نونان: «با وجود آنکه فریب دادن فرد مورد اعتماد، آسان نیست، فریفتن فردی که خود را باهوش تلقی می کند، بسیار سهل است.»
  • افزایش خوبی و بدی، یک بهره گیری ترکیبی است. به همین خاطر، هر یک از تصمیم های روزانه ما از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. کمترین تأثیر خوبیِ امروزمان، می تواند عاملی در دستیابی به پیروزی و موفقیت چند ماه آینده باشد؛ موفقیتی که شاید در خواب هم ندیده باشیم. عکس آن هم وجود دارد؛ هر افراط و تفریطی در حرص و طمع یا خشونت ظاهری بی اهمیت می تواند باعث از بین رفتن مرزهایی شود که دشمن به سادگی بتواند اقدام به حمله کند، هجومی که در شرایط دیگری امکان پذیر نخواهد بود.
  • فرد مسئولیت پذیر، می تواند از میان عملکرد درست یا عملکرد آسان، اولی را انتخاب کند و به آن اطمینان داشته باشد.
  • وودرو ویلسون: «مسئولیت پذیری و فرصت باید مناسب هم باشند.»

  • ویل دورانت: «برای تکمیل انجام وظیفه ی خود، به شادی هایتان پشت کنید.»
  • اگر قصد دارید با مورد اعتماد قرار گرفتن از سوی دیگران پیشرفت کنید، باید در وهله اول، پاسخگوی رفتارتان باشید.
  • افرادی که به انضباط فردی توجه چندانی ندارند و در پیشبرد آن موفق نیستند، برای رسیدن به موفقیت، تقلب می کنند.
  • اچ.جکسون براون: «استعداد تهی از نظم و انضباط فردی مانند هشت پایی است که با اسکیت حرکت می کند و با وجود حرکت و جنبش زیاد، جهت حرکت آن مشخص نیست.»
  • اچ.پی.لیدون، استاد یار دانشگاه آکسفورد در قرن نوزدهم، گفته است «رفتار ما در موقعیت های بزرگ زندگی، به دلیل عملکرد فردی ماست؛ و آنچه که هستیم به نظم و انضباط فردی گذشته ی ما بر میگردد.»
  • از آن جایی که قادر نیستید زمان باقیمانده را محاسبه کنید، باید نحوه ی استفاده از آن را تنظیم کنید.
  • شما قادر به انجام هر کاری نیستید، بنابراین خودتان را برای انجام کار های مهم پرورش دهید.
  • اگر نتوانید بر احساسات خود غلبه کنید، آن ها بر شما غلبه می کنند.
  • افراد موفقی که به راحتی با دیگران کار می کنند و از چالش های پیش رو احساس خرسندی می کنند، هرگز به برقراری نظم و انضباط ، نگاه منفی ندارند، بلکه از آن استقبال می کنند.
  • برای رسیدن به آگاهی، باید از آمادگی برخوردار بود. افرادی که ضعف های خود را می شناسند، کمتر غافلگیر می شوند؛ هرگز به دیگران اجازه ی سوءاستفاده از ضعف هایشان را نمی دهند؛ اما افرادی که خود را فریب می دهند یا تظاهر به قوی بودن می کنند، سرانجام با شکست مواجه می شوند.
  • کمال به معنای همسویی با باور های درونی و عملکرد رفتاری است.

  • هنری فورد: «پول هرگز منجر به تغییر افراد نمی شود، بلکه از روی خود واقعی شان پرده بر می دارد. فرد طمعکار، حریص و خودخواه با وجود داشتن پول فراوان، ویژگی های خبیثانه ی خود را نمایان می کند.»
  • انسان طماع و ثروت اندوز، مانند زمین بیابان، پوشیده از شن است که قطره های باران را در خود فرو می برد، بدون آن که حاصلخیز شود و درخت، میوه یا گیاهی را برای استفاده دیگران پرورش دهد.
  • پی.تی.بارنوم: «پول، اربابی خشن، اما خدمتگزاری فوق العاده است.»
  • بی.سی.فوربس: «انسان با وجدان و عاقل، برای دست یابی به ثروت صادقانه، در پی یافتن مسیرهای قانونی و درست است؛ چون با ثروت، توانایی انجام بسیاری از امور دنیایی را به دست می آورد. اگر کسی تصور کند کسب پول به هر شکلی، مهم تر از به دست آوردن آن از راه صادقانه است، نادان است و خود و دیگران را به گرداب نابودی می کشاند.»
  • هیچ افتخاری بزرگ تر و هیچ استقلالی مهم تر از برخورداری از زندگی با معنا نیست. (کالوین کولیج)
  • رفتار مناسب در مقابل پول و مدیریت درست آن (به جای مدیریت شدن توسط آن) زمینه ساز بسیاری از موفقیت های فردی در زندگی خواهد شد. (جان مکسوِل)
  • وولف.جی.رینک: «اگر نسبت به عملکرد کارمندانتان بی اعتماد باشید، 3درصد حق با شماست، اما اگر تا وقتی که اشتباهات دیگران ثابت نشده، به آن ها اعتماد کنید، 97درصد حق با شما خواهد بود.»
  • بخشش، تنها ثروت واقعیِ این دنیا است. (هنری وارد بچر)
  • بالا ترین سطح زندگی، زیستن با واقعیت هاست. واقعی بودن، باعث می شود دنیا به مکانی بهتر برای زیستن و کار کردن، تبدیل شود. هرگاه همه به نتیجه ی مشترک برسند، سرمایه گذاری روی توسعه ی منابع طبیعی، مفید واقع می شود، اما بهبود وضعیت زندگی انسان و گسترش منابع انسانی، سود آورتر از قبل خواهد شد و می توان از کسب و کار بهتری برخوردار شد.
  • همیشه سعی کنید رفتارتان با مردم، بهتر از رفتار آن ها با شما باشد. دوست داشتن دیگران، هرگز کار سختی نیست و مهربانی، حکم ادب را دارد. پاسخ شما به رفتار نامناسب دیگران چگونه است؟ آیا بی حرمتی آن ها را با بی احترامی پاسخ می دهید؟ آیا جدال در برابر جدال را می پذیرید؟ رفتار نامناسب گاهی می تواند در زمانی کوتاه، به جنگ متقابل تبدیل شود.
  • بخشیدن و گذشت، رفتاری موقتی و وابسته به موقعیتی خاص نیست، بلکه رفتاری جاودانی است. (مارتین لوتر کینگ)
  • من معتقدم باید تلاش کرد که در برابر رفتار های بلند نظرانه ی دیگران، مهربان بود؛ چرا که مهربانی، حسی آکنده از آزادی و رهایی است. (جان مکسوِل)
  • اگر در لحظه ی حال با همه ی توانم تلاش کنم، بهترین ها را در آینده به دست می آورم.
  • اگر هر کاری را بیشتر از آنچه که از شما انتظار می رود، انجام دهید، نه تنها می توانید به جایگاه والاتری سعود کنید، بلکه می توانید در پیشرفت دیگران هم سهیم شوید.
  • در دومین کیلومتر زندگی، هرگز ازدحامی وجود ندارد. (زیگ زیگلار)
  • جان بانیان: «شما در زندگی امروزتان احساس موفقیت نمی کنید، مگر این که به کسی کمک

کنید که توانایی جبران آن را نداشته باشد. بنابراین برای زندگی در سطح بالاتر باید دست به کار شد.»

  • دی.ال.مودی:

تا جایی که می توانید خوبی کنید

به هر کس که سر راهتان قرار می گیرد

به هر شکلی که امکان دارد

تا هر زمان که توان دارید.

  • در عین این که فردی قوی و راسخ هستید، می توانید ضعیف هم باشید؛ زمانی که به عظمت قدرت درونی تان آگاه باشید، به خودتان اعتماد می کنید تا بتوانید اولین گام درست را بردارید و اولین تقاضایتان را با خواهش مطرح کنید. اگر این رفتار باعث شود دیگران شما را فردی ضعیف تلقی کنند واهمه خواهید داشت و بیش از همه دلتان می خواهد قدرت فردی خودرا به دیگران نشان دهید بنابراین هرگز برای نوشتن نامه ی صلح آمیز زیر بار نخواهید رفت.
  • وقتی انجام کار نادرست، ساده تر است بنابراین بدون شک انجام کار درست آسان نخواهد بود و نیازمند شخصیتی قوی و تواناست. این موضوع را فراموش نکنید که نتیجه رفتار درست همیشه پاداش به دنبال ندارد، هر چند عکس آن هم صادق است. (جان مکسوِل)
  • وفاداری، بنیان روابط و رکن اصلی کسب و کار است.
  • زمانی که کار نادرست، طبیعی جلوه می کند، کار درست را انجام دهید و وفادار باشید. زمانی حس وفاداری و ارزشمندی برایتان آزار دهنده است که متوجه شوید، دائم تحت تأثیر حس لامسه میداسی خود به دیگران آزار می رسانید. انسان های درستکار با تأثیر گذاری های خود، ماجراهای افسانه ای خلق می کنند و جاودانه می شوند.
  • اغلب کسانی که در پی طلا هستند، برای رسیدن به آن از امور مهم و با ارزش زندگی شان می گذرند یا به نوعی آن را با طلا معامله می کنند و در نهایت، منافع به دست آمده را از دست می دهند.
  • ممکن است موفقیت و پیروزی های کوتاه مدت، نصیب افرادی شوند که به «مالکیت مهم تر از هر چیزی که فکرش را بکنید» اعتقاد دارند، اما با نگاه به سال های واپسین زندگی شان، می توان کیفیت زندگی فردی آن هارا سنجید.
  • به اعتقاد من، برای رسیدن به موفقیت، دو مسیر اصلی وجود دارند که هر کس باید یکی از آن دو را برگزیند: شما طلا را بر می گزینید یا قانون طلایی را ؟! (جان مکسوِل)

افرادی که در پی طلا هستند، زمانی احساس خوشبختی می کنند که به رضایت مالی و مادی رسیده باشند، اما کسانی که به دنبال قانون طلایی هستند، نه تنها فرصت کسب ثروت را به دست می آورند، بلکه به ارزش کیفی نیز دست می یابند که هرگز نمی توان با پول، آن را به دست آورد. کسانی که با قانون طلایی زندگی می کنند، به آسانی می توانند فرصت کسب ارزش هارا برای خود فراهم کنند.

keyboard_arrow_up